این با ر هم از خود می پرسم
وزیر اوستا     وزیر اوستا

   بعدازتحول ۶ جدی سال ۱۳۵۸ برای بدست اوردن تعرفه حزبی به رفیق ارتباطی مراجعه  نمودم  موصوف مرا به نزد " بشیرپیوستون " فرستاد. چون من اهل شبرغان نبودم اول به مشکل برخوردم.

 در یک کوچه ودیگرکوچه روان بودم وخانه " بشیرجان " را می پرسیدم . بلا خره کسی گفت خانه شاروال را میگویی ؟ اسم پسرش بشیراست وخانه شان به اوکوچه ی دیگر دست راست . خوب خانه را یافتم وبخاطرم نیست دق البا ب کردم ویا کسی انجا بود ومرا رهنمایی کرد داخل حویلی شدم و به اطاقی رفتم که جناب شان درقسمت بالایی اطاق جا گرفته ودمبدم سیگارروشن میکند . دیدم ۴-۵ نفری انجا نشسته وبه سخنان بشیرپیوستون گوش میدهند.اقای سخن ران هم دست افشان وشانه جنبان ادای مطلب میکند.

   درین میان کسی تازه ازولسوالی سرپل امده بود وبشیر جان خواست اول کار را باویکطرفه کند.ازوی پرسید چه وقت امدی؟ رفیق مذکورگفت امشب امدم ودر ادامه میخواست بگوید وضع درانجا نهایت خراب بودو۰۰۰

که یکدم "بشیرجان" اتشین شد وگفت خبر دارم ولسوالی را به اشرارتسلیم کردید وامدید. تهدید شروع شد رفیق بیچاره درزیر بمباردمان کلمات سرخ انقلابی با صطلاح زیر اب وعرق شدو هر قدر که اجازه خواست و دست بلند کرد به کی بگویی دیگ به جوش امده را کی خاموش کند؟ و در عین جوشش هربارکه رخ بطرف رفیق گنهکارمیگرداند. 

  رفیق بیچاره از جایش بلند میشد و می ایستاد. دیدم که چندین بار بلند شد ونشست. من از خود پرسیدم این سازمان حزبی است یا ارگان نظامی ؟ از اول تا اخرتمامی حرکات امرانه وتهدید امیزاست. اگر من در چنین حالتی قرار بگیرم چه خواهم کرد؟ جواب روشن است که بشیرجان پسر شاروال صاحب را به جایش می نشانم .

   بهر حال من کاغذی را از ایشان به اسم تعرفه بدست اوردم و از انجا بیرون شدم . با خود گفتم مگر این از خانواد ه ی پیوستون نیست ؟ در سال ۱۳۵۵ من شا ه محمود پیوستون رادرلیلیه ی مرکز پوهنتون کابل دیده بودم شخص با تمکین - کم حرف و مهربان بود.

   حال که گردش زمان بعداز سالها نام و چهره این دوست کمیاب را بخاطرم تداعی میکند این بارنیزاز خود می پرسم : این همان " بشیرجان پیوستون" است که باز هم براشفته

ورخسارش اتشین این بارکی را تهدید میکند واز کی انتقام می گیرد؟


April 5th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات